اینکه تنها باشی همیشه هم به معنای «فردیت» نیست، گاهی دسته، دسته آدم جاریند در تار و پود زندگیت اما تنهایی. تنهایی گاهی دور افتادن است. جدا ماندن، فاصله ای آزار دهنده بین تو و دلخواهت. تو اینجا روی مبل لمیده ای و چای و تخمه و تلویزیون، او آنجا وسط زمین سبز ورزشگاه آزادی در تلاطم و هیجان. تو اینجا به تماشای پیراهن آبی شماره هفت آویخته به دیوار، او آنجا با همه شماره ها، جز هفت! تو فرهاد مجیدی، او استقلال، این قدر دور!
چه شد که دقایق پایانی بازی استقلال و فجر با آن رویداد خاص گره خورد؟ چرا فرهاد مجیدی توسط برخی از هواداران این تیم تشویق شد تا فکر خیلی ها را مشغول کند! آیا تشویق مجیدی «خودجوش» بوده است؟ این سوالات کلیدی در حقیقت قطعه اصلی پازل یکی از مهمترین چالش های پشت پرده و حاشیه ای استقلال محسوب می شود که به هر حال سیاستِ کاری حکم می کند طرفین بدان توجه داشته باشند، چه دوستان و چه دشمنان!
این وسط اتفاق جالبی هم افتاده؛ برخی ها چه از سر سطحی انگاری و کم اطلاعی و چه از روی برنامه و هدف، تشویق مجیدی را چیزی دانسته اند شبیه آن چه در پرسپولیس برای نام «علی دایی» رخ می دهد. اسمش را گذاشته اند؛ «نماد اعتراض» به چه؟ به بد بازی کردن تیم بدون اینکه قصد اصلی حضور دایی باشد.
کسانی که تشویق مجیدی را نماد اعتراض به بد بازی کردن استقلال می دانند یا خواب تشریف دارند یا در پی منحرف کردن اصل جریانی هستند که خزنده است و البته رونده!
کدام نماد اعتراض؟ اشتباه نکنیم. اسیر رد گم کردن برخی ها هم نشویم. صدا زدن فرهاد مجیدی روی سکوها هیچ شبیه تشویق دایی توسط پرسپولیسی ها نیست. مجیدی نماد اعتراض نیست. او یک قلعه نویی جدید است! جنس تشویق مجیدی دقیقا از همان جنس تشویق قلعه نویی زمان سرمربیگری شادروان ناصر حجازی و این اواخر پرویز مظلومی است!
نظرات شما عزیزان:
|